سوء استفاده آمريكا از قدرت

مترجم: هرمز برادران
وى معتقد است كه آمريكا با سوء استفاده از قدرت خود، خلاف نظام بين الملل عمل مى كند و يكى از دلايل واضح آن آغاز خودسرانه جنگ عراق بود. برژينسكى تأكيد مى كند كه نمى توان احتمال فروپاشى قدرت آمريكا را رد كرد هر چند زمان آن قابل پيش بينى نيست. او فرهنگ آمريكايى را در مقابل فرهنگ كشورهاى شرقى بسيار پيش پا افتاده مى شمرد. اما بر فريبندگى آن نيز تأكيد مى كند.
برژينسكى در اين مصاحبه از زندگى خانوادگى خود نيز سخن گفته است. وى سه فرزند دارد و پسر بزرگش در دوران وزارت «دونالد رامسفلد» معاون وزير دفاع در امور اروپا و ناتو بوده است. پسر ديگرش وكيل و مشاور سياست خارجى «جان كرى» نامزد دموكرات ها در انتخابات گذشته رياست جمهورى آمريكاست و دختر وى نيز خبرنگار و گوينده خبر بخش اخبار شامگاهى شبكه تلويزيونى CBS است. اين نظريه پرداز آمريكايى معتقد است كه دادن پول زياد به فرزندان رمز موفقيت نيست و هر كس بايد خود زندگى اش را بنا كند.

نام گفت و گو شونده: زى بيگنيو برژيسنكى

ميزان، شدت و سرعت نوسازى چين بيش از هر چيز ديگرى براى من جالب بوده است. پيش از سفر اولم به چين، از اين كشور تصور يك كشور جهان سومى را داشتم و فكر مى كردم كه زندگى در آن بسيار يكنواخت و كسل كننده است. امروز شهرهاى بزرگ چين سرشار از ابداع و معمارى مدون است. خيابانها مملو از اتومبيل هاى شخصى است. پوشش زنان و مردان گوناگون است و چين به سرعت خود را وارد قرن بيست و يكم كرده و بخش هاى گسترده اى از اين كشور از زندگى ابتدايى و قديمى فاصله گرفته است.
- به اعتقاد من، توسعه سريع چين و ژاپن باعث ايجاد و تعادل ميان تمدن اروپايى يا آتلانتيك و تمدن آسيايى يا پاسيفيك مى شود. دوره سلطه اروپا يا آتلانتيك روبه پايان است.
- اگر هر دو كشور بر سر انرژى درگير شوند به احتمال فراوان درخواهند يافت كه در هر صورت باز هم با كمبود انرژى مواجه هستند. بنابراين امتناع از درگيرى امرى اجتناب ناپذير است.
- اتكاى آمريكا به قدرت نظامى جهت حل مسائل مى تواند علل متعددى داشته باشد. من بسيارى اوقات از اتكاى افراطى آمريكا بر استفاده از توان نظامى انتقاد كرده ام. اين درحالى است كه آمريكا از داشتن شركاى متعددى كه قادر به بهره گيرى از قدرت در نقاط دوردست باشند محروم است.
- به نظر من، تصميم آمريكا براى حمله به عراق ناشى از تصميم گيرى نادرست و نتيجه سوء استفاده جدى اين كشور از قدرت خود است. بارها اين عقيده را در داخل آمريكا بيان كرده ام و در تكرار آن براى مخاطبان خارجى تعلل نمى كنم.
- درمورد زمان آن نمى توان مطمئن بود اما احتمال آن را نمى توان رد كرد اما براساس درس هاى تاريخ، احتمال چنين چيزى بسيار زياد است.
- كشورهايى كه سهم عظيمى در ثبات بين المللى دارند بايد اجماع و همكارى هاى فراوانى با يكديگر داشته باشند زيرا اگر ثبات جهانى از دست برود كشورهاى بسيار زيادى از آن زيان مى بينند.
- اسلام يك مذهب است اما مذهبى كه فرهنگ هاى بسيار متفاوتى را در خود گرفته است. اندونزيايى ها و نيجريه اى ها را در نظر بگيرد، آيا آنها فرهنگ مشتركى دارند؟ در مورد فرهنگ چينى هم بايد بگويم در دانشگاههاى پكن و شانگهاى بسيارى از دانشجويان جوانى هستند كه فرهنگ سنتى چين را بر فرهنگ آمريكا ترجيح مى دهند. از ديدگاه من، فرهنگ آمريكايى بسيار پيش پا افتاده و ابتدايى اما فريبنده است.
- آمريكا بايد گفت وگو هاى سيستماتيك ميان چين و ژاپن را بهبود بخشد. رقابت خصمانه چين و ژاپن به نفع آمريكا نيست. اين دو كشور نه فقط در فوتبال بلكه در اقتصاد هم مى توانند رقباى سرسختى براى هم باشند.
- بله، به اعتقاد من چين دموكراتيك افق هايى را براى حل اين مشكل باز خواهد كرد. پولهاى زيادى از تايوان به چين سرازير مى شود و تاجران تايوانى در شانگهاى حضور فعالى دارند. جاذبه چين بسيار بالاست.
- هنگامى كه تهديد يا احتمال توسل به زور براى حل اين مسأله وجود نداشته باشد. درعين حال به نفع آمريكا و چين است كه چشم انداز روابط دو جانبه خود را نه تنها از لحاظ تجارى بلكه از ابعاد سياسى و استراتژيكى هم گسترش دهند.
- آمريكا بارها اعلام كرده كه نمى تواند در اين مورد بى تفاوت باشد زيرا جنگ ميان چين و تايوان تأثيرات بسيارى بر منافع آمريكا خواهد داشت.
- به عقيده من، در امور بين الملل هرگونه احتمالى براى تيرگى و وخامت روابط ميان كشورهاى بزرگ وجود دارد. يك كشور مى تواند براى يك كشور ديگر تهديد ايجاد كند و كشورى، كشور ديگر را تهديدى عليه خود بداند. يعنى سوء تفاهم يا تصور غلط از كشور ديگر.
- تصور نمى كنم ايجاد چنين ائتلافى در آينده نزديك عملى باشد. اما احتمال آن وجود دارد كه آمريكا دچار اشتباهاتى بشود مانند اتفاقى كه در عراق افتاد.
- به نظر من اين يك نوع ساده سازى افراطى است. ما از ۱۹۴۱ به بعد حضور فعالى در مناطق پاسيفيك داشته ايم.
- به نظر من اين يك تغيير نيست. نكته جديد در اهميت فراوان منطقه ميان كانال سوئز تا شيان جيانگ كه من آن را بالكان دنيا مى نامم است. آنجا منطقه اى حساس و شكننده است.
- دموكراتيزه كردن روندى آرام است كه بايد از درون پرورش يابد نه از خارج. منابع خارجى مى توانند از روندى كه ريشه در درون دارد حمايت كنند اما فشارهاى اعمال شده از خارج نمى تواند جايگزين بازيگران خواهان دموكراسى داخلى شود.
اگر بخواهيم كه دموكراسى در آسياى ميانه رشد كند اين امر بايد از درون به وجود آيد.
- نمى دانم چگونه به اين پرسش پاسخ بدهم. هميشه سعى كرده ام پشتوانه ها و مايه هاى سياسى را با تحليل هاى گسترده اى از رگه ها و نيروهاى سياسى تلفيق كنم. به اعتقاد من، چنين تلفيقى براى كشورى مانند آمريكا ضرورى است. قدرت هاى بزرگ كششى درونى به سوى اشتباهات و قضاوت هاى نادرست بزرگ دارند. كشورهاى كوچكتر به سبب آنكه توسط ساير كشورها محدود مى شوند از اشتباهات آنها جلوگيرى مى شود اما كشورى كه داراى قدرت بسيار است ممكن است تصميماتى بگيرد كه ناشى از تكبر، ترس يا حماقت باشد.
- خوشحالم كه اين را مى شنوم. ما ۵۵ سال است كه همديگر را مى شناسيم و دوستان خوبى هستيم. اغلب درمورد نسخه هاى يك سياست خاص تفاوت هايى داريم. در زمينه خاورميانه و جنگ در عراق ديدگاههاى متفاوتى با وى دارم. اما براى قضاوت و نظراتش احترام قائل هستم و خوشحالم كه نام من دركنار نام او مى آيد.
- بله.
- پيش بينى دشوارى نبود زيرا از تحولات تاريخ و اهميت آن آگاه بودم. آن موقع ۲۰ سال داشتم و تصور مى كردم كه اتحاد شوروى فقط تظاهر مى كند كه يك كشور يگانه است اما درواقع شوروى يك امپراتورى چندمليتى در عصر ملى گرايى بود. بنابراين به اين نتيجه رسيدم كه شوروى روزى سقوط خواهد كرد. بعدها در موقعيتى قرار گرفتم كه از سياست هاى تسريع روند فروپاشى شوروى حمايت كردم.
- زيرا عبارت «جنگ عليه ترور» گمراه كننده است. درواقع، اين يك مبارزه بين المللى عليه سازمان هاى تروريستى است.
- اين شعار اوست اما اين شعار منعكس كننده واقعيت هاى داخلى نيست. ما ماليات هاى اضافى براى جنگ نداريم. جنگ عليه تروريسم به معناى انجام عمليات نظامى در سراسر دنيا نيست. بلكه اين مبارزه اى است كه گاهى اوقات به همراه برخى كشورها و براى رهايى از شر تروريسم صورت مى گيرد اما اين يك جنگ نيست.
- بله، اين حرف تا اندازه زيادى درست است.
- من نگفتم هدف از آن تحريك حمله شوروى براى حمله به افغانستان بوده است. مصاحبه چاپ شده نسخه كوتاه شده اى از يك گفت وگوى طولانى بود. گفته بودم كه آمريكا به مجاهدين كمك كرده بود تا در مقابل شوروى مقاومت كنند. در آن زمان شوروى بر افغانستان كنترل سياسى داشت و به هنگام آغاز حمايت CIA از مجاهدين هنوز حمله نظامى شوروى اتفاق نيفتاده بود.
- البته. هجوم شوروى به افغانستان و مقاومت موفقيت آميز در برابر آن كه از حمايت ما برخوردار بود، فروپاشى اتحاد شوروى را تسريع كرد. نبايد فراموش كرد كه شوروى در آن هنگام از تروريسم جهانى فعالانه حمايت مى كرد. آنها در شوروى حتى كمپ هاى آموزشى تروريستى داشتند. واقعيت ديگر اينكه، با توجه به حمايت واشنگتن از مقاومت افغانستان، اكنون وضعيت آمريكا در اين كشور بسيار بهتر از عراق است. بايد به اين نكته هم اشاره كنم كه چين در حمايت از مقاومت افغان ها، همكارى زيادى با ما داشت.
منبع:روزنامه ایران